پژوهشگر

  • خانه 
  • تماس  
  • ورود 

روش های ترویج کتاب خوانی

06 مهر 1395 توسط زهرا چگيني

روش های ترویج کتابخوانی

معرفی کتاب و ایجاد انگیزه ی خواندن
نخست کتاب را پیش چشم کودکان قرار دهید. برای این که مشتاق خواندن آن شوند، می توانید قسمتی از کتاب برگزیده ی خود را که سرگرم کننده تر و هیجان انگیزتر است، برای شان بخوانید. هنگام خواندن، ‌لحن، آهنگ بیان و حالت چهره تان را با متن هماهنگ کنید. گاهی به جای خواندن بخشی از کتاب، می توانید با معرفی نویسنده ی آن، برای خواندن انگیزه ایجاد کنید به این شرط که در زندگی و شخصیت نویسنده نکات جالبی وجود داشته باشد.
گاهی می توانید کتاب را با موضوع آن معرفی کنید، به عنوان مثال پشت کتاب «بوقلمون ها را نخورید» جمله ای آمده است که همه ی نوجوانان را مشتاق خواندن آن می کند: «کسی نمی داند بچه هایی که از دست پدر و مادرهایشان ذله شده اند چه می گویند». ماریون نام دختری است که دغدغه ها و روابط او با پدر و مادر و اطرافیانش در این کتاب به تصویر کشیده شده و آنتان پسری است که درگیری هایش با پدر در این کتاب بیان می شود.

گفت و گوی گروهی درباره ی کتاب
کودکان برای درک مطالب و لذت از کتاب به فرصت هایی برای دیدن، شنیدن، سخن گفتن و بیان دیدگاه های شان نیاز دارند. بهترین راه برای مشارکت کودکان در کتابخوانی،‌ گفت و گو درباره ی موضوع آن کتاب است. وقتی داستان در جایی قطع می شود و کودکان درباره ی کنش های شخصیت های داستان یا بیان تجربه های مشابه خودسخن می گویند،‌ در خواندن‌آن کتاب مشارکت کرده اند. زمانی که از زاویه ی دید خود به داستان می نگرند و آن را تحلیل می کنند، درگیر داستان شده اند. هنگامی که روند داستان را پیش بینی می کنند، تخیل آن ها به چالش گرفته می شود. وقتی دیدگاه های خود را با همسالان شان در میان می گذارند،‌ برای شنیدن دیدگاه های گوناگون و احترام به آن ها آماده می شوند .به این ترتیب با گفت و گو به کودکان فرصت داده می شود به شکل مستقل بیندیشند و تصمیم بگیرند، دیدگاه های خود را بیان کنند و به سخنان دیگران گوش فرا دهند.
در گفت و گو درباره ی داستان، می توان با پرسش، کودکان را به تمرکز و توجه بر درون مایه، سبک و فضای داستانی و عناصر دیگر رهنمون شد. این کار هم کودکان و نوجوانان را با ساختار داستان و عناصر داستانی آشنا می سازد و هم لذت خواندن را دو چندان می کند.
فعالیت های هنری با کتاب
همراه کردن فعالیت های هنری با کتاب خوانی، می تواند برانگیزاننده ی کودکان و نوجوانان به خواندن کتاب باشد و به آن ها کمک می کند تا تفسیرهای خود را از فضاسازی و شخصیت های داستان داشته باشند و بتوانند به دلخواه، اندیشه های متفاوت شان را بیان کنند و در عین حال مهارت های هنری و حساسیت های زیبایی شناختی خود را پرورش دهند.
استفاده از هنرهای گوناگون هم چون نمایش،‌ نقاشی،‌ مجسمه سازی و دیگر فعالیت های هنری به کودکان این امکان را می دهد که با شادی و لذت با داستان یا شعری که خوانده اند درگیر شوند، آن را بهتر بفهمند و به شیوه ای دیگر بیان کنند. این گونه فعالیت ها، کودکان و نوجوانان را به خواندن بیشتر تشویق می کنند. در کارگاه هنر کتابک درباره ی روش ها و شیوه های فعالیت های هنری به روشنی توضیح داده شده است. در این جا تنها به چند روش اشاره می شود:

نقاشی دیواری / دیوار نگاره / پوستر
یک نقاشی دیواری، دیواره نگاره یا پوستر، تهیه ی تصویری بزرگ از صحنه های یک داستان روی یک قطعه ی بزرگ کاغذ است. کودکان یا نوجوانان می توانند با نقاشی یا کلاژ این کار را انجام دهند. تهیه ی نقاشی دیواری یا پوستر، کودکان و نوجوانان را به مشارکت و کار گروهی تشویق می کند.
برای این فعالیت، کاغذ را روی زمین یا میز درازی قرار دهید تا کودکان و نوجوانان بتوانند به شکل گروهی روی تصویر ها کار کنند. برای نمونه، اگر داستان در جنگلی اتفاق می افتد، کودکان، جنگل را روی کاغذ بزرگ به تصویر می کشند. می توان صحنه های مختلف یک داستان را انتخاب کرد و از کودکان و نوجوانان خواست هر کدام داوطلبانه صحنه ای را به تصویر بکشند و سپس از روی تصویر ها داستان را بازگو کنند.

جعبه آینه
فضاسازی بسیاری از داستان ها در شکل و اندازه ی کوچکتر (مینیاتوری) در «جعبه آینه» برای کودکان، لذت بخش و برانگیزاننده است. داستان هایی درباره ی آدم کوتوله ها یا عروسک ها، منابع خوبی برای انجام چنین فعالیتی هستند. کودکان در هر سنی ساختن چنین فضاهایی از داستان هارا دوست دارند. آن ها از گردآوری خرده ریز های دور و بر همچون قرقره، سر بطری، جعبه، و تبدیل شان به فضا های داستانی لذت می برند. مثلا اگر کتابی درباره ی خانه ی عروسک هاست، می توانند اتاق هایی از این خانه را بازسازی کنند.
می توانید از کودکان بخواهید با پارچه یا کاغذ، عروسک هایی از شخصیت های داستان درست کنند و در کنار فضاهایی که آماده کرده اند، به داستانی که خوانده اند جان ببخشند.

نمایش خلاق
نمایش یکی از هیجان انگیزترین راه ها برای بازگویی قصه است. داستان را برای کودکان یا نوجوانان بخوانید و از آن ها بخواهید بخش هایی از داستان را به شیوه ی خود به نمایش در آورند. نمایش خلاق به کودکان اجازه می دهد که با شخصیت های داستان رابطه ای نزدیک برقرار کنند و برداشت های خود را از داستان بیان کنند.
کودکان را راهنمایی کنید که کتاب را به صحنه های مختلف تقسیم، و اجرای نمایش خلاق را برنامه ریزی کنند. آن هارا با پرسش هایی به برنامه ریزی نمایش رهنمود کنید: دوست دارند چه رفتارهایی را به نمایش درآورند؟ رویدادها را به چه ترتیب زمانی بیان کنند؟. از آن ها بخواهید تلاش کنند گفته ها را از بر کنند و حال و هوای کلی داستان را با بدیهه سرایی تجسم بخشند. به آن ها فرصت دهید نمایش خود را ارزیابی کنند.

خلاقیت ادبی یا ایجاد انگیزه ی نگارش
می توانید از کودکان بخواهید داستان را آن طور که خودشان دوست دارند، بنویسند. برای نمونه «سیندرلا» یا «سفید برفی» خودشان را .
می توانید داستان را در جایی که قبلا خودتان انتخاب کرده اید، قطع کنید و از کودکان بخواهید بقیهِ ی آن را به دلخواه خود ادامه دهند و تمام کنند. در چنین مواردی آن ها با علاقه ادامه ی داستان را می نویسند و سپس مشتاق می شوند تا بدانند نویسنده ی اصلی داستان را چگونه ادامه داده است و از شباهت نوشته های شان با آن لذت می برند . تنوع در داستان های نوشته شده نیز برای آن ها جالب است.
می توانید از آن ها بخواهید داستان خود را به شکل کتاب درآورند.

دسترس پذیر کردن کتاب
یکی از راه های ترویج کتابخوانی این است که کتاب در دسترس کودکان و نوجوانان باشد. برگزاری نمایشگاه کتاب در سطح شهر، آموزشگاه یا کتابخانه در روز کتاب، هفته ی کتاب و روز کودک ، نقش مهمی در گسترش کتابخوانی دارد . نمایش کتاب های تازه ، گزارش دستاورد مطالعاتی دانش آموزان، نمایش فیلم های انیمیشن، و … می تواند از موضوع های نمایشگاه ها باشد.
توسعه ی کتابخانه های عمومی و توسعه و به سازی فضای کتابخانه های مدارس و کتابخانه های خانگی نیز نقش برجسته ای در ترویج کتابخوانی دارد، به ویژه اگر سازماندهی فضای کتابخانه زیبا و پر جاذبه و آرام بخش باشد.
کتابخانه های کوچک و سیار، با بهره گیری از کامیون، اتوبوس و … نیز نقش مهمی در بالا بردن سطح کتابخوانی در روستاها دارد.

بلند خوانی
بلند خوانی یکی از شیوه های موثر علاقه مند کردن کودکان و نوجوانان به خواندن کتاب است . بلند خوانی تنها برای کودکان پیش دبستانی نیست. برای همه ی گروه های سنی می توان کتابی را بلند خواند و آن ها را به خواندن بیشتر تشویق کرد. در خانه،‌ آموزشگاه یا کتابخانه، می توان برای کودکان و نوجوانان کتاب هایی را با صدای بلند خواند. اگر نشست های بلند خوانی در خانواده به صورت یک آیین همیشگی در آید، ‌افزون بر علاقه مند کردن یکایک افراد خانواده به خواندن، روابط آن ها با یکدیگر نیز نزدیک تر می شود.
آموزگاران در کلاس و کتابداران در کتابخانه های کودک و نوجوان، می توانند نشست های هفتگی خواندن کتاب با صدای بلند داشته باشند. کتابخوانی در جمع کودکان و نوجوانان می تواند چرخشی باشد، ‌به شرطی که خوانندگان کتاب بتوانند متن را به روانی و زیبایی بخوانند. این نوع بلند خوانی برای تمرین خواندن نیست، هدف از آن تشویق دیگران به خواندن کتاب است. بنابراین باید با مهارت کامل و به زیبایی خوانده شود.
مادر، ‌پدر، ‌آموزگار یا کتابداری که داستانی را برای گروه کودکان و نوجوانان می خواند، باید پیش از جلسه ی بلند خوانی، بارها خواندن آن را تمرین کرده باشد تا در جمع آن را هرچه زیبا تر و با احساس تر بخواند. در واقع این خواندن زیبا ست که زیبایی های متن را بازتاب می دهد و مخاطبان را به خواندن تشویق می کند.
در بلند خوانی و خواندن جمعی، کودکانی که هنوز مهارت خواندن و نوشتن را نیاموخته اند، در لذت خواندن سهیم می شوند، حضور در جمع خوانندگان یک کتاب واحد، به ویژه برای کودکان پیش دبستانی و سال های اول دبستان در آن ها احساس تعلق به گروه ایجاد می کند و آن ها را برای فعالیت های مشارکتی در آینده آماده می سازد. بلند خوانی گروهی، به همه ی کسانی که در جمع بلند خوانی کتاب و خواندن جمعی حضور دارند امکان می دهد بتوانند درباره ی احساسات و نظراتشان حرف بزنند و از دیدگاه های خود در برابر دیگر شرکت کنندگان دفاع کنند. استفاده از این امکان، به آن ها کمک می کند که در دیگر جمع ها نیز از اعتماد به نفس کافی برای ابراز نظر برخوردار شوند. همچنین کسانی که در فعالیت های بلند خوانی و خواندن جمعی شرکت می کنند، یاد می گیرند که نظرات گوناگون را بشنوند، از آن ها بیاموزند و در برخورد با دیدگاه های مخالف، از خود بردباری و شکیبایی نشان دهند.
مناسب بودن فضایی که برای بلند خوانی و خواندن جمعی در نظر گرفته می شود نیز اهمیت دارد، از جمله وجود فضای کافی برای نشستن مخاطبان، گرما یا خنکای به اندازه در فصل های مختلف سال، آرامش و نبود سرو صدای زیاد در پیرامون محل مورد نظر. در صورت امکان می توان فعالیت بلند خوانی و خواندن جمعی را در فضای باز، به ویژه اگر در روستا یا پیرامون شهر انجام می شود، در جایی سبز و با صفا ترتیب داد. شمار مخاطبان باید به اندازه ای باشد که تک تک آن ها بتوانند به خوبی گوش کنند، سخن بگویند و در فعالیت های جمعی شرکت داشته باشند. شکل نشستن مخاطبان، نخست به امکان محل بستگی دارد، اما دور هم نشستن، انگیزه ی آن ها را در مشارکت در فعالیت ها تقویت می کند.

 نظر دهید »

تعریف ولایت فقیه

23 شهریور 1395 توسط زهرا چگيني

تعریف ولایت فقیه

پاسخ

تعریف علمی این اصطلاح نیازمند شناخت دقیق مفاهیم فقه، فقیه و ولایت می باشد. از این رو ابتدا به این موضوع پرداخته و سپس جهت تکمیل بحث مطالبی را پیرامون نظریه ولایت فقیه بیان می نماییم.
الف _تعریف مفاهیم:
1. کلمه «فقه» در لغت به معنای فهم، آگاهی و دانایی است؛(ابن فارس، معجم مقاییس اللغه، ج 4، ص 442.) خواه مربوط به دین باشد و یا چیز دیگر. در کتاب لسان العرب معنای «فقه» فراتر از مطلق دانستن است و منظور از آن علم و دانستنی است که همراه با دقت نظر و استنباط باشد(ابن منظور، لسان العرب، ج 10، ص 305.).
«فقه» در اصطلاح؛ به معنای علم و آگاهی دقیق نسبت به علوم دین و احکام الهی و توان استنباط آنها از طریق ادله تفصیلی (کتاب، سنت، عقل و اجماع) است. «فقه» یکی از شاخه‏های علوم دینی و عبارت است از: «علم به احکام شرعی از طریق استنباط و اجتهاد».(میراحمدی‏زاده، مصطفی، رابطه فقه و حقوق)
2. «فقیه» کسی است که در علوم اسلامی تخصّص دارد و احکام الهی را از ادله آن استنباط می‏کند.
3. «ولایت» معانی مختلفی دارد. ریشه لغوی آن (ولی) به معنای قرب، اتصال و پیوند دو یا چند شی‏ء است. از پیوند عمیق دو شی‏ء، ولایت پدید می‏آید.(راغب اصفهانی، المفردات فی غرایب القرآن، ص 533) ولایت به «تکوینی» و «تشریعی» تقسیم می‏شود:
یک. ولایت تکوینی‏
«ولایت تکوینی» به معنای تصرف در موجودات و امور تکوینی است. چنین ولایتی از آن خدا است. اصل پیدایش، تغییرات و بقای همه موجودات به دست او است و همه تحت اراده و قدرت خدا قرار دارند. خداوند متعال مرتبه‏ای از این ولایت را به برخی از بندگانش اعطا می‏کند. معجزات و کرامات انبیا و اولیا، از آثار همین ولایت تکوینی است. آنچه در ولایت فقیه مطرح است، «ولایت تکوینی» نیست.
دو. ولایت تشریعی‏
«ولایت تشریعی» دو قسم است:
1. قانون‏گذاری: بر اساس توحید ربوبی، هرگونه قانونی که انتساب به خداوند نداشته باشد، به شرک در تشریع منتهی می‏شود: «إِنِ الْحُکْمُ إِلاَّ لِلَّهِ»(یوسف (12)، آیه 67.) و فقط کسی مجاز به جعل قانون است که از طرف خداوند، مأذون باشد، مانند پیامبر اکرم(ع) و امامان معصوم(ع)، قرآن در این باره می‏فرماید: «وَ ما یَنْطِقُ عَنِ الْهَوی‏ إِنْ هُوَ إِلاَّ وَحْیٌ یُوحی‏ عَلَّمَهُ شَدِیدُ الْقُوی‏»(.نجم (53)، آیات 5-3.)
امام صادق(ع) نیز فرموده است: «فما فوّض الله الی رسوله، فقد فوّض الینا»(بحارالانوار، ج 15، ص 332. ). آیت الله معرفت در توضیح این موضوع می‏نویسد: «اینان حامل ودایع نبوت بودند و طبق تعلیم و تربیت پیامبر اکرم(ع) و تأیید روح القدس، بینش واقعی لازم را دارا بودند و بر ملاکات اصلی احکام، نسبت به پیشامدها کاملاً واقف بودند و بر حسب رخدادهای زمانه و مصالح مقتضی، تشریع احکام می‏نمودند».( ولایت فقیه، ص 162.) زمان غیبت نیز فقیه جامع شرایطی که به کتاب و سنت آشنایی دارد، نسبت به اوضاع و احوال زمانه آگاه است، مقتضیات زمان و مکان را تشخیص می‏دهد و از تقوا و پارسایی نیز برخوردار است؛ از سوی معصومین(ع)، مأذون است تا به وضع قوانین متغیر در چارچوب احکام و آموزه‏های اسلامی و مصالح جامعه اسلامی بپردازد. جعل چنین ولایتی برای فقیه جامع شرایط، نه تنها منافاتی با ولایت تشریعی و حاکمیت خداوند ندارد؛ بلکه شأنی از شؤون ربوبیّت الهی و در طول آن است.( مصباح یزدی، محمد تقی، حقوق و سیاست در قرآن، ص 162.)
2. زعامت و رهبری: از دیدگاه اسلامی، انسان یکتاپرست، نباید از هیچ فرد یا نهادی، فرمان ببرد و کسی را ولی، سرپرست و ارباب خود قرار دهد و بی چون و چرا مطیع او گردد:
«اتَّخَذُوا أَحْبارَهُمْ وَ رُهْبانَهُمْ أَرْباباً مِنْ دُونِ اللَّهِ وَ الْمَسِیحَ ابْنَ مَرْیَمَ وَ ما أُمِرُوا إِلاَّ لِیَعْبُدُوا إِلهاً واحِداً لا إِلهَ إِلاَّ هُوَ سُبْحانَهُ عَمَّا یُشْرِکُونَ»( توبه (9)، آیه 31.)؛ «اینان دانشمندان و راهبان خود و مسیح پسر مریم را به جای خدا به الوهیّت گرفتند، با آنکه مأمور نبودند جز اینکه خدایی یگانه را بپرستند که هیچ معبودی جز او نیست. منزّه است او از آنچه [ با وی‏] شریک می‏گردانند».
مگر آنکه خداوند سبحان برای او چنین حقی را جعل و تشریع کرده باشد. قرآن فرموده است: «النَّبِیُّ أَوْلی‏ بِالْمُؤْمِنِینَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ»(احزاب (33)، آیه 6. )؛ «پیامبر به مؤمنان از خودشان سزاوارتر [ و نزدیک‏تر] است» نیز «إِنَّما وَلِیُّکُمُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذِینَ آمَنُوا الَّذِینَ یُقِیمُونَ الصَّلاةَ وَ یُؤْتُونَ الزَّکاةَ وَ هُمْ راکِعُونَ»( مائده (5)، آیه 55.)؛ «ولیّ شما، تنها خدا و پیامبر اوست و کسانی که ایمان آورده‏اند: همان کسانی که نماز برپا می‏دارند و در حال رکوع زکات می‏دهند».
بر اساس این آیات خداوند ولایت تدبیری و حق اداره و تنظیم اجتماعی را برای پیامبر و امامان معصوم(ع) تشریع کرده است و تنها آنان هستند که می‏توانند حاکمیت سیاسی و زمامداری جامعه را در دست گرفته و در رأس هرم قدرت باشند. بر اساس دلایل گوناگونی، چنین ولایتی از طرف ائمه اطهار(ع) به فقیهان واجد شرایط واگذار شده است و آنان به نیابت از معصومین(ع)، علاوه بر حق قانون‏گذاری - با قیود و شرایطی که بیان شد - دارای ولایت زعامت و رهبری جامعه بوده و موظف به تدبیر، سرپرستی و تنظیم اجتماعی، جامعه اسلامی هستند.
در هر صورت معنای اصطلاحی «ولایت» عبارت است از: «تصدی امر و اداره حکومت».( نوروزی، محمد جواد، نظام سیاسی اسلام، ص 187 و ر.ک: آیت الله جوادی آملی، ولایت فقیه، ولایت فقاهت و عدالت، نشر اسراء، 1378، صص 125-123)
4. «ولایت فقیه»؛ یعنی، رهبری سیاسی جامعه اسلامی به وسیله فقیه عادل و با تقوا و دارای شرایط لازم رهبری.
ب _نظریه ولایت فقیه :
ولایت فقیه اصطلاحی است برای نظام حکومت اسلامی پس از ائمه طاهرین(ع). ولایت در این اصطلاح به معنای حکومت و زمامداری امور جامعه است و ولایت فقیه به مفهوم زمامداری جامعه اسلامی از سوی کسی است که به مقام اجتهاد در فقه رسیده و حائز شرایط رهبری جامعه اسلامی می باشد. موضوع اصلی ولایت فقیه این است که در زمان غیبت امام معصوم(ع) چه باید کرد؟ آیا امت اسلامی باید بدون رهبر باشد؟ یا باید به رهبری طاغوت تن دهد یا باید بهترین کسی را که از نظر علم و زهد و تقوا و مدیریت سیاسی، کمترین فاصله را با معصوم دارد به رهبری امت اسلامی بپردازد؟
در واقع ولایت فقیه به همین معناست که با وجود معصوم(ع) باید او رهبری کند و در عصر غیبت به نیابت از امام زمان(عج) ولی فقیه رهبری و زمام امور جامعه را بر عهده دارد تا امت گرفتار هرج و مرج و آنارشیسم و تعبد به حاکمیت طاغوت نشود و احکام و ارزشهای الهی در جامعه عملی گردد.
نظریه ولایت فقیه و شکل متکامل و شفاف آن یعنی ولایت مطلقه فقیه، هر چند مبتنی بر مبانی و آموزه های دینی بوده و دارای پیشینه تاریخی طولانی تا عصر امامان معصوم(ع) می باشند، ولی شکل گیری نظام جمهوری اسلامی مبتنی بر نظریه ولایت فقیه - که به عنوان تنها شکل مشروع حکومت در زمان غیبت از سوی امامان معصوم(ع) معرفی شده است - در ابتدا و برخورد ملموس و عینی این نظریه با واقعیات جامعه در عرصه مدیریت جامعه باعث تکامل و تبیین هر چه بیشتر اختیارات ولی فقیه و زوایای پنهان آن در قالب نظریه «ولایت مطلقه فقیه» شد.
ج_دلایل ولایت فقیه:
فقهاء و متفکران اسلامی برای اثبات ولایت فقیه و مشروعیت حکومت ولایی به دلایل نقلی - اعم از آیات و روایات پیامبر اسلام(ص) و ائمه(ع) - و دلایل عقلی متعددی تمسک جسته‏اند که بیان هر یک و چگونگی دلالت هر کدام بر ولایت فقیه، نیازمند بررسی‏های مفصل بااستفاده از روش خاص خود، یعنی اجتهاد می‏باشد. از این رو در اینجا به اختصار به ذکر پاره ای از آنها خواهیم پرداخت.
دلایل نقلی مقبوله عمر بن حنظله در طول تاریخ مورد استناد فقهای شیعه بوده است؛ از جمله در میان متأخرین مرحوم محقق نراقی در «عوائد الایام»، صاحب جواهر در «جواهر الکلام» شیخ انصاری در «القضاء و الشهادات»، بحر العلوم در «بلغه الفقیه»، مامقانی در «هدایه الانام فی حکم الاموال الامام»، میرزای نائینی در «منیه الطالب»، سبزواری در «مهذب الاحکام» امام خمینی(ره) در «البیع»، آیت‏الله گلپایگانی در «الهدایه الی من له الولایه» آیت الله جوادی آملی در «پیرامون وحی و رهبری» و بسیاری از اندیشمندان دیگر قرار گرفته است.
در این روایت، امام صادق(ع) می‏فرمایند: … من کان منکم ممن قد روی حدیثنا و نظر فی حلالنا و حرامنا و عرف احکامنا، فلیرضوا به حکما فأنیقد جعلته علیکم حاکما فاذا حکم بحکمنا فلم یقبل منه فانّما استخف بحکمنا و علینا رد و الراد علینا کالراد علی الله وهو علی حدالشرک بالله.، (اصول کافی، ج 1، ص 67؛ وسائل الشیعه، ج 18، ص 98).مرحوم کلینی به سند از عمر بن حنظله روایت می‏کند که: «از امام صادق(ع) پرسیدم: درباره دو نفر از ما (شیعیان) که در باب «دین» و «میراث» نزاعی دارند، آن گاه به نزد سلطان یا قاضیان (قضات حکومت‏های جور) جهت حل آن می‏روند. آیا این عمل جایز است؟ حضرت فرمود: هر کس در موارد حق یا باطل به آن‏ها مراجعه کند، در واقع به سوی طاغوت رفته و از طاغوت مطالبه قضاوت کرده است؛ از این رو آنچه بر اساس حکم او (که خود فاقد مشروعیت است) دریافت می‏دارد، به باطل اخذ نموده است؛ هر چند در واقع حق ثابت او باشد زیرا آن رابر اساس حکم طاغوت گرفته است، در حالی که خداوند امر فرموده است: که باید به طاغوت کافر باشند (و آن را به رسمیت نشناسند). خداوند متعال می‏فرماید: «یریدون ان یتحاکموا الی الطّاغوت و قد امروا أن یکفروا به؛ آنگاه عمر بن حنظله می‏پرسد: پس در این صورت چه باید کنند؟ امام(ع) فرمود: باید به کسانی از شما (شیعیان) که حدیث و سخنان ما را روایت می‏کنند و در حلال و حرام ما به دقت می‏نگرند و احکام ما را به خوبی باز می‏شناسند (عالم عادل) مراجعه کنند و او را به عنوان حاکم بپذیرند. من چنین کسی را بر شما حاکم قرار دادم. پس هرگاه به حکم ما حکم کند و از او پذیرفته نشود، حکم خدا کوچک شمرده شده و مارد شده، و آن که ما را رد کرده و آن که ما را رد کند، خدا را رد کرده است و چنین چیزی در حد شرک به خداوند است.»این حدیث از جهت سند معتبر و مورد قبول فقهای شیعه است.دلالت این حدیث بر ولایت‏فقیه:
مقبوله عمر بن حنظله، مشتمل بر دو توصیه ایجابی و سلبی است:
1. از یک طرف امام صادق(ع) مطلقا مراجعه به سلطان ستمگر و قاضیان دولت نامشروع را حرام می‏شمرد و احکام صادره از سوی آن‏ها را - اگر چه صحیح باشد - فاقد ارزش و باطل می‏داند.
2. از طرف دیگر، جهت رفع نیازهای اجتماعی و قضایی شیعیان را بر فقهای جامع‏الشرایط، مکلف می‏سازد.
3. عبارت «فانی قد جعلته علیکم حاکما»؛ او را حاکم بر شما قرار دادم.
با وضوح و روشنی، نصب فقیه عادل بر حکومت و مرجعیت در همه امور سیاسی، اجتماعی و قضایی به دست می‏آید.هر چند ظاهر پرسش در روایت، مسئله منازعه و قضاوت است لیکن آنچه جهت و ملاک عمل است، پاسخ امام(ع) است و سخن آن حضرت عام است، خصوصا جمله فانی قد جعلته علیکم حاکما با توجه به واژه «حاکم» - که دلالت بر حکومت دارد - نسبت به سایر مسائل و شئون حکومتی تعمیم یافته و شامل آن‏ها نیز می‏شود.البته قرائن واضح و روشن دیگری نیر در پاسخ امام(ع) وجود دارد؛ از جمله استناد به آیه شریفه و منع از مراجعه به طاغوت‏ها به طور کلی از طرف دیگر امام(ع) در صدر روایت، دادخواهی و مراجعه به سلطان و قضات حکومتی را حرام شمرده، حکم آن‏ها را باطل می‏داند،حتی اگر قضاوت آن‏ها عادلانه و به حق باشد؛ زیرا اصل این نظام حکومتی در نگاه قرآن و اهل بیت(ع) مردود است و انحصارا مراجعه به حکومت مشروع که انتصاب از ناحیه شارع مقدس است، مورد توصیه و تکلیف امام قرار گرفته است.
امام راحل(ره) در کتاب «ولایت فقیه» در تفسیر و تبیین روایت عمر بن حنظله چنین می‏نگارد: «همان طور که از صدر و ذیل این روایت و استشهاد امام(ع) به آیه شریفه به دست می‏آید، موضوع سؤال، حکم کل بوده و امام هم تکلیف کلی را بیان فرموده است و عرض کردم که برای حل و فصل دعاوی حقوقی و جزائی، هم به قضات مراجعه می‏شود و هم به مقامات اجرایی و به طور کلی حکومتی رجوع به قضات برای این است که حق ثابت شود و فصل خصومات و تعیین کیفر گردد و رجوع به مقامات اجرایی برای الزام طرف دعوا به قبول محاکمه یا اجرای حکم حقوقی و کیفری، هر دو است؛ لهذا در این روایت از امام(ع) سؤال می‏شود که آیا به سلاطین و قدرت‏های حکومتی و قضات رجوع کنیم، حضرت در جواب، از مراجعه به مقامات حکومتی ناروا - چه اجرایی و چه قضایی - نهی می‏فرمایند، دستور می‏دهند که ملت اسلام در امورخود نباید به سلاطین و حکام جور و قضاتی که عمال آنها هستند، رجوع کنند؛ هر چند حق ثابت داشته باشند و بخواهند برای احقاق و گرفتن آن اقدام کنند. مسلمان، اگر پسر او را کشته‏اند یا خانه‏اش را غارت کرده‏اند، باز حق ندارد به حکام جور برای دادرسی مراجعه کند. همچنین اگر طلب‏کار است و شاهد زنده در دست دارد، نمی‏تواند به قضات سرسپرده و عمال ظلمه مراجعه نماید. هر گاه در چنین مواردی به آن‏ها رجوع کرد، به «طاغوت»، یعنی قدرت‏های ناروا روی آورده است و در صورتی که به وسیله این قدرت‏ها و دستگاه‏های ناروا به حقوق مسلّم خویش نایل آیید، «فانما یأخذه سحتا و ان کان حقا ثابتات له؛ به حرام دست پیدا کرده و حق ندارد در آن تصرف کند…. این حکم، سیاست اسلام است. حکمی است که سبب می‏شود مسلمانان از مراجعه به قدرت‏هایناروا و قضاتی که دست نشانده آن‏ها هستند، خودداری کنند تا دستگاه‏های دولتی جائر و غیر اسلامی بسته شوند، و راه به سوی ائمه هدی(ع) و کسانی که از طرف آنها حق حکومت و قضاوت دارند، باز شود. مقصود اصلی این بوده که نگذارند سلاطین و قضاتی که از عمال آن‏ها هستند، مرجع امور باشند و مردم دنبال آن‏ها بروند… بنابر این تکلیف ملت اسلام چیست؟ و در پیش آمدها و منازعات باید چه کنند و به چه مقامی رجوع کنند؟ «قال: ینظران من کان منکم ممن کان روی حدیثنا ونظر فی حلالنا و حرامنا و عرف احکامنا؛ در اختلافات به راویان حدیث ما که به حلال و حرام خدا - طبق قاعده - آشنایند و احکام مارا طبق موازین عقلی و شرعی می‏شناسند، رجوع کنند(ولایت فقیه، صص 80 - 77).«… این فرمان که امام(ع) صادر فرموده، کلی و عمومی است؛ همان طور که حضرت امیرالمؤمنین(ع) در دوران حکومت ظاهری خود، حاکم و والی و قاضی تعیین می‏کرد و عموم مسلمانان وظیفه داشتند که از آن‏ها اطاعت کنند و تعبیر به «حاکما» فرموده تا خیال نشود که فقطامور قضایی مطرح است و به سایر امور حکومتی ارتباطی ندارد؛ غیر از صدر و ذیل روایت و آیه‏ای که در حدیث ذکر شده، استفاده می‏شود که موضوع، تنها تعیین قاضی نیست که امام(ع) فقط نصب قاضی فرموده باشد و در سایر امور مسلمانان تکلیفی معین نکرده و در نتیجه، یکی ازدو سؤالی را که مراجعه به دادخواهی از قدرت‏های اجرایی ناروا بوده بلا جواب گذاشته باشد. این روایت از واضحات است و در سند و دلالتش وسوسه‏ای نیست. جای تردید نیست که امام(ع) فقها را برای حکومت و قضاوت تعیین فرموده است. بر عموم مسلمانان لازم است که از اینفرمان امام(ع) اطاعت نمایند»، (همان، ص 102 - 106).نتیجه استدلال این است که فقهای جامع الشرایط علاوه بر منصب‏های ولایت در افتاء، اجرای حدود، اختیارات قضایی، نظارت بر حکومت و امور حسبیه، در مسائل سیاسی و اجتماعی نیز ولایت دارند و این مناصب و اختیارات، از اطلاق ادله ولایت فقیه استفاده می‏گردد.بدیهی است امام(ع) شخص معینی را به حاکمیت منصوب نکرده است بلکه به صورت عام تعیین نموده است. اطاعت از حاکمی که به نصب عام از جانب معصوم(ع) نصب شده، واجب است و عدم پذیرش حکم وی به مثابه عدم پذیرش حکم معصوم(ع) می‏باشد. علاوه بر روایت فوق،روایات متعدد دیگری نیز دلالت بر ولایت‏فقیه دارد که به اختصار به برخی از آنها اشاره می‏نماییم و شرح چگونگی دلالت آن‏ها را به منابعی که معرفی می‏شود وا می‏گذاریم:
- روایت امیرالمؤمنین(ع) از پیامبر اکرم(ص): «اللهم ارحم خلفایی قیل یا رسول اللّه‏ و من خلفائک؟ قال الذین یأتون من بعدی یروونعنّی حدیثی و سنّتی»؛ (وسائل الشیعه، ج 18، باب 8، ح 50).
- روایت امام موسی بن جعفر(ع): «… لأنّ المؤمنین الفقهاء حصون الاسلام کحِصنِ سورِ المدینه لها»؛ (اصول کافی، ج 1، ص 38، بابفقدد العلماء).
- روایت امام صادق(ع) از پیامبر اکرم(ص): «الفقهاء اُمناء الرُسُل…» ؛ (اصول کافی، ج 1، ص 46).
- توقیع مبارک حضرت ولی عصر(عج): «واما الحوادث الواقعة فارجعوا فیها الی رواة حدیثنا فانّهم حجتی علیکم و انا حجه اللّه‏»؛ (وسائل الشیعه، ج 18، ص 101، ح 8).
- حدیث امام صادق(ع): «اتقوا الحکومة فانّ الحکومة انّما هی للامام…»، (وسائل الشیعه، ج 18، ص 7، ح 3).
- روایت ابی خدیجه از امام صادق(ع): «… وایاکم ان یخاصم بعضکم بعضا الی السلطان الجائر»، (وسائل الشیعه، ج 18، ص 100، ح 6)
- حدیث امام صادق(ع) از رسول اللّه‏(ص): «انّ العلماء ورثة الأنبیاء»، (اصول کافی، ج 1، ص 34).
- روایت: «منزله الفقیه فی هذا الوقت کمنزله الانبیاء من بنی اسرائیل»، (بحارالانوار، ج 78، ص 346).
- روایت رسول اکرم(ص): «علماء امّتی کسایر انبیاء قبلی»، (جامع الاخبار).
- روایت: «العلماء حکام علی الناس»، (مستدرک وسائل الشیعه، باب 11 از ابواب صفات قاضی، ح 33).
- روایت امام حسین(ع) از حضرت امیر(ع): «مَجاری الامور والاحکام علی اَیدی العلماء باللّه‏ الأُمناء علی حلاله و حرامه»، (مستدرک وسائل الشیعه، باب 11 از ابواب صفات قاضی، ح 16)
دلایل عقلی دلایل عقلی متعددی بر اثبات ولایت فقیه اقامه شده است که به دو دلیل از آن‏ها اکتفا می‏نماییم:
دلیل اول. اصل تنزل تدریجی
این دلیل از مقدمات ذیل تشکیل شده است:
1. برای تأمین نیازمندی‏های اجتماعی و جلوگیری از هرج و مرج، فساد و اختلال نظام، وجود حکومت در جامعه، امری ضروری است.
2. اجرای احکام اجتماعی اسلام ضروری است و این امر به زمان حضور پیامبر(ص) و امامان معصوم(ع) اختصاص ندارد؛ یعنیاحکام اسلام جاودان است و باید در همه زمان‏ها و مکان‏ها اجرا گردد.
3. حکومت مطلوب در اسلام، حکومتی است که معصوم(ع) در رأس آن باشد.
4. هنگامی که فراهم آوردن مصلحت لازم در حد مطلوب میسر نشد، باید نزدیک‏ترین مرتبه به حد مطلوب را تأمین کرد. هنگامی که مردم از مصالح حکومت معصوم(ع)، محروم باشند، باید به دنبال نزدیک‏ترین و شبیه‏ترین حکومت به حکومت امام معصوم(ع) باشیم. نزدیکی یک حکومت به امام معصوم(ع) در سه امر متبلور می‏شود: نخست، علم به احکام کلی اسلام (فقاهت)؛ دوم، شایستگی روحی و اخلاقی، به گونه‏ای که تحت تأثیر هواهای نفسانی و تهدید و تطمیع‏ها قرار نگیرد (تقوا) سوم، کارایی در مقام مدیریت جامعه که به خصلت‏های فرعی از قبیل درک سیاسی، اجتماعی، آگاهی از مسائل بین المللی، شجاعت در برخورد با دشمنان و تبهکاران تشخیص اولویت‏ها و اهمیت‏ها.
با توجه به این مقدمات نتیجه می‏گیریم کسی که بیش از سایر مردم، واجد این شرایط باشد (فقیه عادل، زمان‏شناسی و قادر به مدیریت کلان اجتماعی) باید رهبری جامعه را عهده‏دار شود و ارکان حکومت را به سوی کمال مطلوب سوق دهد. تشخیص چنین کسی طبعا بر عهده خبرگان خواهد بود چنان که در سایر شئون زندگی اجتماعی نیز چنین است.
دلیل دوم: ولایت‏فقیه یا حاکمیت اصلح در عصر غیبت:
این دلیل نیز دارای مقدمات زیر است:
1- ولایت بر اموال و اعراض و نفوس مردم، از شؤون ربوبیت الهی است و فقط با نصب و اذن خدای متعال، مشروعیت می‏یابد.
2- خداوند این حق قانونی را به پیامبر اکرم(ص) و امامان معصوم(ع) داده است.
3- در زمانی که مردم از وجود رهبر معصوم محرومند، یا باید خدای متعال از اجرای احکام اجتماعی صرف نظر کرده باشد، یا اجازه اجرای آن را به کسی که اصلح از دیگران است، داده باشد تا ترجیح بلا مرجح و نقض غرض و خلاف حکمت لازم نیاید و با توجه به باطل بودن فرض اول، فرض دوم ثابت می‏شود؛ یعنی ما از راه عقل کشف می‏کنیم که چنین اذن و اجازه‏ای از طرف خدای متعال و اولیای معصوم(ع) صادر شده است؛ حتی اگر بیان نقلی روشنی در این خصوص به ما نرسیده باشد.
4- فقیه جامع‏الشرایط، همان فرد اصلحی است که هم احکام اسلام را بهتر از دیگران می‏شناسد، هم ضمانت بیشتری برای اجرای آن دارد و هم در مقام تأمین مصالح جامعه و تدبیر امور مردم کارآمدتر است.
دقت در دلیل عقلی و تبیین فلسفی نظام ولایت‏فقیه، بیانگر آن است که صرف نظر از ادله فقهی و تعبدی، عالی‏ترین وجه حکومت اسلامی که مطلوبیت دارد، حاکمیت معصوم(ع) است؛ اما در اسلام چون ارزش‏ها دارای مراتب بوده و بی‏شک حکومت نیز یک ارزش است، با عدم دسترسی به معصوم، باید کسی را برای حاکمیت برگزید که در علم و عمل، شبیه‏ترین مردم به معصوم(ع) باشد و آن فقیه جامع‏الشرایط است که از جهت صلاحیت‏ها، شباهت بیشتری به معصوم(ع) دارد.
د - نظریه ولایت مطلقه فقیه:
بین «ولایت‏فقیه» با «ولایت مطلقه فقیه» تفاوتی در ماهیت و جوهره ولایت سیاسی فقیه جامع‏الشرایط در عصر غیبت نیست، تنها تفاوتی که وجود دارد در نحوه نگرش و چگونگی استعمال این اصطلاح است. زمانی که ولایت‏فقیه بدون قید مطلقه استعمال شود، مراد از آن همان حکومت و زمام‏داری امور جامعه است که براساس ادله عقلی و نقلی (آیات - روایات) متعددی در زمان غیبت امام معصوم(ع) بر عهده فقیه جامع‏الشرایط گذاشته شده و فقیه عادل جامع‏الشرایط از سوی آن بزرگواران برای اداره و رهبری جامعه اسلامی منصوب گردیده و دارای حق حاکمیت می‏باشد. اما زمانی که ولایت مطلقه فقیه استعمال می‏شود، ناظر به حیطه اختیارات و گستره وظایف و مسؤولیت‏های ولی‏فقیه است و الا در اصل اثبات ولایت برای فقیه جامع‏الشرایط هیچ تفاوتی با «ولایت‏فقیه» ندارد. توضیح این مطلب مبتنی بر تحلیل و تبیین دقیق ولایت مطلقه فقیه است که به اختصار توضیحاتی را بیان می‏نماییم: نظریه حضرت امام(ره) درباره حوزه اختیارات ولی فقیه که مورد قبول اکثریت فقهای شیعه می‏باشد، این است که فقیه همه اختیارات لازم حکومتی امام معصوم(ع) را دارد و هر نوع ولایتی که در حوزه رهبری جامعه برای امام ثابت شده برای فقیه نیز ثابت است. جز آنچه که به دلیل خاص از مختصات امام معصوم(ع) شمرده شده است، از قبیل عصمت، ولایت تکوینی و نیز پاره‏ای از اختیاراتی که پیامبر در حوزه مسائل خصوصی افراد داشته‏اند. در حقیقت اختصاصات یاد شده مربوط به جنبه ولایت به معنی زعامت و رهبری اجتماعی نیست، بلکه به خاطر جهات شخصیتی و شرافت مقام امامت و عصمت امام معصوم(ع) است. از اختیارات حکومتی یاد شده به «ولایت مطلقه» تعبیر می‏شود که ما به اختصار به توضیح آن می‏پردازیم. کلمه «مطلق» یا «مطلقه» در لغت به معنای آزادی، رهایی و ارسال است؛ لیکن موارد استعمال آن متفاوت است. به عبارت دیگر گاهی «مطلق»(Absolute) در برابر «نسبی»(Relative) به کار می‏رود و گاهی در برابر «مشروط»(Conditioned). استعمال نخست صرفا در علوم حقیقی است، ولی استعمال دوم هم در علوم حقیقی و هم در علوم اعتباری (مانند علوم سیاسی) جریان دارد. از طرف دیگر کاربرد این واژه در علوم اعتباری نیز از نظر دایره و وسعت اطلاق، بسیار متفاوت است. به عبارت دیگر هر کجا که این واژه به کار می‏رود، باید به دقت در نظر داشت که مراد از آن اطلاق در برابر کدامین قید می‏باشد؛ مثلاً «مطلقه»(Absolutist) در نظام‏های سیاسی غالبا به رژیم‏های فاقد قانون اساسی(Constitution) اطلاق می‏شود؛ ولی در نظام ولایت فقیه به گونه دیگری استعمال می‏شود. مقصود از «ولایت مطلقه فقیه» این است که اگر «مصالح اهم اجتماعی» مسلمانان با یکی از احکام اولیه شرعی - که از نظر ملاک و اهمیت در رتبه پایین‏تری قرار دارد - در تزاحم قرار گیرد، ولی فقیه که موظف به حفظ مصالح عالیه جامعه اسلامی است؛ به خاطر حفظ مصالح اهم جامعه اسلامی می‏تواند، بلکه باید موقتا آن حکم شرعی اولی را تعطیل کند و مصالح اهم جامعه را بر آن مقدم بدارد؛ مثلاً در فقه اسلامی تخریب مسجد حرام می‏باشد. اکنون اگر به تخریب مسجدی جهت خیابان‏کشی حاجت افتاد، چه باید کرد؟ دیدگاه مخالف ولایت مطلقه بر آن است که صرف مصلحت اهم اجتماعی مجوز تخریب مسجد نیست و تا زمانی که کار به ضرورت نرسد نمی‏توان دست به این کار زد؛ لیکن براساس نظریه «ولایت مطلقه» لازم نیست حکومت اسلامی آن قدر صبر کند که برای جامعه مشکلات زیادی فراهم شود و کارد به استخوان برسد، تا آن گاه از سر ناچاری و برای خروج از بن‏بست و انفجار اجتماعی، مسجد را تخریب کند. بلکه اساسا اگر بخواهیم چنین کنیم، همیشه از قافله تمدن عقب خواهیم ماند و همواره در مشکلات دست و پا خواهیم زد و شارع مقدس به چنین چیزی راضی نیست. از آنچه گذشت روشن می‏شود که: اولاً؛ ولایت مطلقه فقیه از قواعد رافع تزاحم است؛ یعنی، مطلق بودن ولایت گره گشا در تزاحم احکام و مصالح اهم اجتماعی است. ثانیا؛ ولایت مطلقه خود، مقید به قیودی است نه این که از هر حیث مطلق باشد. قیودی که در اعمال ولایت مطلقه وجود دارد عبارت است از: 1- مصلحت، 2- اهم بودن، 3- اجتماعی بودن. به عبارت دیگر، ولی فقیه نمی‏تواند:
1- به طور دل‏خواهانه و بدون رعایت مصالح جامعه اقدامی کند.
2- مصلحت مورد نظر در اینجا مصالح امت است، نه شخص ولی فقیه.
3- تنها مصالحی را می‏تواند بر احکام نخستین مقدم بدارد که از نظر اهمیت دارای رتبه بالاتری بوده و شارع مقدس راضی به ترک آنها نباشد.
و این اختیارات چیزی بیش از اختیارات لازم و ضروری برای حکومت و اداره جامعه نیست و هیچ حکومتی فاقد آن اختیارات نمی‏باشد. «البته فضایل پیامبر(ص) بیش از همه انسانها است و… لیکن فضایل معنوی بیشتر، اختیارات حکومتی را افزایش نمی‏دهد. خداوند همان اختیارات و ولایتی که به پیامبر اکرم(ص) و امامان معصوم(ع) در تدارک و بسیج سپاه تعیین والیان و استانداران، گرفتن مالیات و صرف آن در مصالح مسلمانان داده است، برای حکومت فقیه نیز قرار داده است، نهایت تفاوت این که ولایت فقیه در رابطه با شخصی معین نبوده و روی عنوان عالم عادل ثابت است.»، (ولایت فقیه امام خمینی، ص 55). حضرت امام خمینی(ره) در توضیح این نظریه می‏افزاید: «وقتی می‏گوییم ولایتی را که رسول اکرم(ص) و ائمه(ع) داشتند. بعد از غیبت، فقیه عادل دارد، برای هیچ کس این توهم نباید پیدا شود که مقام فقهاء همان مقام ائمه و پیامبر اکرم(ص) است زیرا اینجا صحبت از مقام نیست، بلکه صحبت از ولایت یعنی حکومت و اداره کشور و اجرای قوانین شرع مقدس که یک وظیفه سنگین و مهم است می‏باشد، نه شأن و مقام برتر و غیر عادی، به عبارت دیگر ولایت مورد بحث یعنی حکومت و اجراء قوانین الهی و اداره جامعه اسلامی و… ولایت فقیه از امور قراردادی و اعتباری عقلایی است و واقعیتی جز جعل قانونی ندارد، وقتی کسی به عنوان ولی در موردی نصب می‏شود، مثلاً برای حضانت و سرپرستی کسی یا حکومت، دیگر معقول نیست در اعمال این ولایت فرقی بین رسول اکرم(ص) و امام یا فقیه وجود داشته باشد. به عنوان مثال، ولایتی که فقیه در اجرای حدود و قوانین کیفری اسلام دارد، در اجرای این حدود بین رسول اکرم(ص) و امام و فقیه امتیازی نیست. حاکم، متصدی اجرای قوانین الهی است و باید حکم خدا را اجرا نماید، چه رسول الله(ص) باشد و چه امام معصوم(ع) یا نماینده او یا فقیه عصر»، (همان، ص 56). برای اثبات ولایت مطلقه فقیه و گستره اختیارات او در حوزه اختیارات پیامبر اکرم(ص) و ائمه معصومین(ع) دلایل متعددی وجود دارد که به اختصار عبارتند از:
1. همه دلایل عقلی و نقلی که ضرورت حکومت و ولایت فقیه را با عنوان فقاهت و عدالت در عصر غیبت اثبات می‏کند، دامنه و گستره این حکومت و ولایت را اثبات می‏کند.
2. رسالتها و مسؤولیت‏هایی که از جانب خدا و دین او بر عهده ولی فقیه واجد شرایط حکومت و رهبری نهاده شده است درست همان رسالتها و مسؤولیت‏هایی است که پیامبر و امام معصوم(ع) بر عهده داشتند و آن حفظ احکام اسلام از انحرافات، تبلیغ و اجرای اسلام، اصلاح امور مسلمانان، هدایت و ارشاد آنها و نیز دفاع از مظلومان و مقابله با زورگویان و ستمگران و برقراری عدالت اجتماعی انجام این رسالتها و مسؤولیت‏ها همان گونه که برای معصومین(ع) قدرت و حکومت مطلقه‏ای را ایجاب می‏کند. قدرت و حکومت مطلقه‏ای را برای فقیه متصدی حکومت و دولت اسلامی نیز ایجاب می‏کند در غیر این صورت بسیاری از احکام به اجرا در نخواهد آمد و معطل خواهد ماند و ایجاد محدودیت در اختیارات باعث تقویت مصالح جامعه می‏گردد.
3. ولایت فقیه به عنوان نهاد حکومتی که در شخصیت حقوقی حاکم تبلور می‏یابد، مانند همه نهادهای حکومتی دیگر اعم از حکومت‏های لائیک، دمکراتیک و سایر انواع آن که دارای قدرت مطلقهای فراتر از تعریف یاد شده هستند، او نیز باید دارای قدرت و اختیارات مطلقه در چارچوب ارزش های اسلامی باشد تا بتواند امور اجتماعی را سامان بخشد و معضلات جامعه اسلامی را حل و فصل کند این مقدار جای هیچ‏گونه انکاری نیست.
ه - ارتباط ولی فقیه با قانون و تفاوت آن با سایر نظام های سیاسی:
1- نظریه ولایت فقیه هیچ رابطه‏ای با استبداد و نظام‏های دسپوتیستی (Desportism) که خود را مافوق قانون می دانند ندارد. برای روشن شدن این مطلب بررسی مقایسه‏ای ولایت فقیه با دیگر نظام‏ها از جمله سیستم‏های استبدادی لازم است. آنچه به طور فشرده در این جامی‏توان گفت این است که ولایت فقیه به طور بنیانی و از جهات متعددی با نظام‏های دیکتاتوری و استبدادی تفاوتدارد؛ از جمله:
یک- تفاوت در خاستگاه. حکومت‏های دیکتاتوری عموما برخاسته از هواخواهی و خودمداری (selfcentric) است در حالی که ولایت دینی -که بخشی از آن ولایت فقیه است - دارای خاستگاه الهی و خدامدارانه (Theocentric) می‏باشد.
دو - تفاوت در شرایط. در نظام‏های دیکتاتور مآب شایستگی‏ها و معیارهای لازم برای رهبری ملحوظ نیست و تنها عامل به قدرت رسیدن زوراست. هر کس در مسابقه قدرت از توان نظامی برتری برخوردار بود عملا قدرت را به دست می‏گیرد و حاکمیت خود را بر دیگران تحمیلمی‏کند در حالی که اساس قدرت در نظریه ولایت فقیه وجود شایستگی‏ها ومعیارهایی چون اجتهاد، عدالت، شجاعت، تقوا، قدرت، تدبیر ومدیریت و امثال آن می‏باشد.
سه - تفاوت در کنش‏ها - در نظام‏های دیکتاتوری اصولا هنجارهای لازم الاتباعی برای رهبران وجود ندارد و آنان بر اساس امیال خود هر آنچه را که بخواهند انجام می‏دهند و برای منافع شخصی خود بزرگترین ضربه‏ها را به جامعه وارد می‏سازند. در حالی که ولایت فقیه ملزم به رعایت هنجارهای دینی و عمل بر اساس احکام الهی و رعایت مصالح اجتماعی است و حق اندک تخطی در برابر آنها و مقدم داشتن خود بر دیگرانرا ندارد.
چهار- تفاوت در کنترل قدرت. در نظام‏های دیکتاتوری اساسا راهی برای کنترل قدرت وجود ندارد ولی در نظام ولایت فقیه کنترل‏های ثبوتی و اثباتیوجود دارد. کنترل ثبوتی به این معناست که اگر ولی فقیه عملی در جهت خلاف معیارها و هنجارهای گفته شده انجام داد؛ مثلا کوچک‏ترین ظلم و بی‏عدالتی از او سر زد از نظر دینی از مقام خود عزل می‏گردد و حکومتش اعتباری ندارد. این مقدار کنترل در کامل‏ترین شیوه‏های دمکراتیک دنیا نیز موجود نیست. مسؤولیت کنترل از نظر اثباتی (شناخت و تحقق خارجی این مسأله در سطح جامعه و در نظام اسلامی ما) بردوش خبرگان منتخب ملت است؛ یعنی یکی از وظایف آنان کنترل رهبری است و در صورتی که از او عملی برخلاف معیارها و هنجارهایلازم مشاهده کنند باید عزل او را اعلام نمایند. افزون بر اینها تفاوت‏های دیگری نیز وجود دارد که به جهت اختصار از ذکر آنها خودداریمی‏شود.
2- ولی فقیه نه فوق قانون است و نه فوق عدالت و نه فوق انتقاد؛ لیکن در رابطه با هر یک از این امور باید درکی درست و واقع بینانه داشت. در این رابطه باید یادآور شویم: ولی فقیه فوق قانون در همه مراتب آن نیست، اساسا فلسفه ولایت فقیه آن است که شخصی قانون شناس و متعهد به قوانین و احکام الهی اداره امور را بر عهده گیرد تا رعایت هنجارها و احکام الهی و مصالح اجتماعی تضمین شود. لیکن خلط بزرگی در این رابطه پدید آمده و موجب پیدایش دو نظریه در بابولایت فقیه گردیده است: نظریه‏ای او را مافوق قانون تصور می‏کند و این را لازمه ولایت مطلقه فقیه می‏داند. رویکرد دیگر او را مادون قانون می‏نگرد و ولایت مطلقه را نفی می‏کند. به نظر ما ولایت مطلقه فقیه به معنای تفوق ولی فقیه برقانون نیست لیکن کسی که اندک آشنایی با احکام و قوانین اسلامی داشته باشد می‏داند که قوانین دینی دارای درجات و مراتب متعددی هستند. برخی از آنها قوانین «محکوم» و کنترل شونده هستند و برخی قواعد «حاکم» و کنترل کننده ودر برخی از مواقع بین مصالح نهفته در دو حکم الهی تزاحم ایجاد می‏شود؛ یعنی تأمین هر دو ممکن نیست ولاجرم یکی باید به نفع دیگری کنار برود. در چنین مواقعی قوانین حاکم مانند قاعده «اهم و مهم» حاکمیت می‏یابند و به حکم آنها باید آنچه دارای مصلحت کمتر است فدای حکمی که مصلحت برتر دارد بشود. ولایت مطلقه فقیه در واقع پیاده کردن قواعد حاکم و ارجح در برابر احکام اولیه مرجوح است؛ زیرا ولی فقیه موظف است جامعه را به سمت مصالح آن رهبری و هدایت نماید. حال اگر یکی از احکام اولیه دینی با مصلحت برتر جامعه در تضاد و تزاحم افتاد ولایت مطلقه این وظیفه را دارد که مصلحت حیاتی و ملزمه جامعه را بر آن حکم اولی مرجوح مقدم بدارد؛ مثلا اگر در جاییکه مسجدی بنا شده است کشیدن خیابان لازم شد، ولی فقیه می‏تواند برخلاف حکم اولی - که حرمت تخریب مسجداست - آن را برای مصالح لازم جامعه اسلامی تخریب نماید. بنابراین اطلاق ولایت فقیه مقید به مصالح لازم جامعه اسلامی است و بیش از آن قدرتی ندارد. اکنون خود قضاوت کنید که آیا این به معنای تفوق بر قانون است یا حلقه واسطی بین لایه‏های زیرین و زبرین قانون در راستای اجرای مراتب عالیه و قواعد حاکم و کنترل کننده؟
برای آگاهی بیشتر در این زمینه ر.ک:
1- کاظم قاضی زاده، اندیشه‏های فقهی سیاسی امام خمینی(ره)، ص 190
2- جوادی آملی، ولایت فقیه
3- محمدجوادی نوروزی، نظام سیاسی اسلام، ص 221
4- نبی‏الله ابراهیم زاده آملی، حاکمیت دینی، ص 153
5- ولایت فقیه و جهاد اکبر، امام خمینی
6- ولایت فقیه از دیدگاه فقها و مراجع، علی عطایی
7- ولایت فقیه به زبان ساده، شفیعی
8- حدود ولایت حاکم اسلامی، احمد نراقی
9- حکومت الهی و ولایت و زعامت، مصطفی آیت اللهی
10- ولایت فقیه و حاکمیت ملت، طاهری خرم‏آبادی
11- ولایت‏فقیه، شهید هاشمی‏نژاد
12- مجله حوزه شماره 85 - 86 بحثی درباره ولایت فقیه، نجابت
13- ولایت فقیه یا حکومت اسلامی در عصر غیبت، محمد یزدی
14- ولایت‏فقیه، آیت‏الله معرفت
15- عباس کعبی، تبیین مفهوم ولایت مطلقه فقیه، انتشارات ظفر، 1380
16- امام خمینی و حکومت اسلامی، مجموعه آثار، ج 5، محمد جواد ارسطا، حدود اختیارات ولی فقیه، ص 55
17- محمدمهدی نادری قمی، نگاهی گذرا به ولایت فقیه، انتشارات مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی(ره)
18- سید محمد هاشمی، حقوق اساسی جمهوری اسلامی ایران، ج 2، ص 56، نشر دادگستر، 1380.

 نظر دهید »

شجره ملعونه

17 شهریور 1395 توسط زهرا چگيني

چرا رهبر انقلاب از عبارت شجره ملعونه استفاده کردند؟
در بخشی از پیام حج رهبر انقلاب در توصیف آل‌سعود، از اصطلاح «شجره‌ی ملعونه» استفاده شده است. این اصطلاح که برگرفته از متن قرآن کریم است اشاره به ماجرای رؤیایی دارد که پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم دیده‌اند. در آیه‌ی ۶۰ سوره‌ی اسرا چنین آمده است: «وَ إِذْ قُلْنا لَکَ إِنَّ رَبَّکَ أَحاطَ بِالنَّاسِ وَ ما جَعَلْنَا الرُّؤْیَا الَّتِی أَرَیْناکَ إِلَّا فِتْنَةً لِلنَّاسِ وَ الشَّجَرَةَ الْمَلْعُونَةَ فِی الْقُرْآنِ وَ نُخَوِّفُهُمْ فَما یَزِیدُهُمْ إِلَّا طُغْیاناً کَبِیراً» : «و چون برایت گفتیم: به‌راستی پروردگارت به مردم احاطه داشته‌ و آن رؤیایی را که به تو نمایاندیم و (نیز) آن درخت لعنت‌شده در قرآن را، جز وسیله‌ای برای امتحان مردم قرار ندادیم. و ما بیم‌شان می‌دهیم، پس ایشان را به‌جز طغیانی بزرگ نمی‌افزاید.»
سؤال آن است که این شجره‌ی ملعونه چیست که خداوند آن را وسیله‌ای برای آزمایش و امتحان مردم قرار داده است؟ مخصوصا آنکه در هیچ یک از آیات کریم، شجره‌ای به چشم نمی‌خورد که مورد لعن خداوند قرار گرفته باشد. برخی از مفسران معتقدند که این شجره، شجره‌ی زقوم است و به آیه‌ی ۶۲ سوره‌ی صافات اشاره می‌کنند که «أَمْ شَجَرَةُ الزَّقُّومِ إِنَّا جَعَلْناها فِتْنَةً لِلظَّالِمِینَ». اما همانگونه که مشخص است در این آیه، صرفا به محل امتحان بودن زقوم اشاره می‌شود و دیگر مورد لعن قرار نگرفته است.

به‌همین علت برخی از مفسران دیگر اعتقاد بر این دارند که کلمه‌ی «شجره» را نباید به معنای تحت‌اللفظی آن یعنی «درخت» ترجمه کرد، بلکه با توجه به محتوای آیه می‌توان دریافت که مراد خداوند از بیان آن چیز دیگری بوده است. شبیه چنین موضوعی در آیات ۲۴ و ۲۶ سوره‌ی ابراهیم علیه‌السلام نیز آمده است که خداوند از دو عبارت «شجره‌ی طیبه» و «شجره‌ی خبیثه» برای توصیف وضعیت دو جریان حق و باطل استفاده شده است: «أَلَمْ تَرَ کَیْفَ ضَرَبَ ٱللَّهُ مَثَلًۭا کَلِمَةًۭ طَیِّبَةًۭ کَشَجَرَةٍۢ طَیِّبَةٍ أَصْلُهَا ثَابِتٌۭ وَفَرْعُهَا فِى ٱلسَّمَآءِ» و «وَمَثَلُ کَلِمَةٍ خَبِیثَةٍۢ کَشَجَرَةٍ خَبِیثَةٍ ٱجْتُثَّتْ مِن فَوْقِ ٱلْأَرْضِ مَا لَهَا مِن قَرَارٍۢ».
در آیه‌ی فوق‌الذکر نیز کلمه‌ی شجره، بنا بر تفسیر مفسرانی چون مرحوم علامه طباطبایی، می‌بایست به معنای خاندان و دودمان در نظر گرفت که در زبان عربی نیز اتفاقا کاربرد زیادی دارد. مثلا می‌گویند فلانی از شجره‌ی مبارکی است، یعنی اینکه از خاندان مبارک و با اصل و نسب‌داری هست. در احادیث معصومین علیهم‌السلام نیز چنین معنایی از شجره به کار رفته است. به‌عنوان مثال پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم خطاب به امیرالمؤمنین علی علیه‌السلام می‌فرمایند: «أنا و أنت من شجرة واحدة». پس مراد از شجره‌ی ملعونه در این آیه نیز در حقیقت، خاندانی است که به دلیل کارهایی که کرده‌اند مورد لعنت خداوند قرار گرفته است. پس پرسش بعدی این است که این خاندان، کدام خاندان‌اند؟

در تفسیر نمونه آمده است جمعى از مفسران شیعه و همچنین اهل تسنن نقل کرده‌اند رؤیایی که در ابتدای آیه ذکر شده است، اشاره به همان ماجرای معروف پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم دارد که خواب دیدند میمون‌هایی از منبر ایشان بالا و پایین می‌روند و پیامبر بعد از این خواب، بسیار غمگین شدند به‌طوری‌که کمتر می‌خندیدند. این خواب را بسیاری از برجستگان اهل سنت چون خطیب بغدادى، ترمذى، ابن ‌جریر، طبرانى، بیهقى، ابن ‌مردویه و علمای شیعه چون شیخ کلینی نقل کرده‌اند. بر همین اساس، مفسران سنی و شیعه (مانند قرطبی از مفسران معروف اهل سنت در تفسیر الجامع، فخر رازی در تقسیر کبیر و…) این خواب را، دلالت بر روی کار آمدن خاندان بنی‌امیه، بعد از رحلت پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم گرفته‌اند. خاندانی که با اعمال خود موجب فتنه در جهان اسلام شدند و تاریخ اسلام را از مسیر اصلی خود منحرف کردند.
حال، به کار بردن عبارت شجره‌ی ملعونه برای آل‌سعود در پیام حج رهبر انقلاب، بیانگر همان خط منحرفی است که در جهان اسلام به وجود آمده که با رفتار و گفتار خود، موجبات فتنه در بین مسلمین را ایجاد کرده‌اند. همکاری و هماهنگی با شرورترین دشمنان مسلمانان یعنی آمریکا و رژیم صهیونیستی، پشتیبانی مالی و لجستیکی از گروهک‌های تروریستی چون داعش و القاعده، کشتار مردم بی‌گناه یمن، و بی‌کفایتی در ماجرای منای حج گذشته که موجب شهادت ۶۰۰۰ هزار حاجی از سراسر جهان اسلام شد، از نمونه‌های ملعونه بودن این خاندان است

 نظر دهید »

راهنمای انتخاب موضوع

09 شهریور 1395 توسط زهرا چگيني

راهنمای انتخاب موضوع پایان نامه

خیلی از طلاب، دانش‌پژوهان و دانشجویان با پایان یافتن دوره‌های آموزشی‌شان و یا در اواخر دوره، با چالش مهمی به نام انتخاب موضوع پایان‌نامه مواجه می‌شوند. بدون شک انتخاب موضوع برای پایان‌نامه یکی از مهم‌ترین و در عین حال دشوار‌ترین مرحله تدوین پایان‌نامه به شمار می‌آید و اگر فرد موضوع مناسبی را انتخاب نکند هم خودش و هم اساتید راهنما و مشاورش تا آخر کار اذیت خواهند شد و در نهایت هم نتیجه کار رضایت‌بخش نخواهد بود. باید توجه داشته باشیم که شتاب‌زدگی در انتخاب موضوع یکی از آسیب‌های جدی این مرحله است و یکی از جاهایی که باید خوب وقت بگذاریم و به اندازه کافی بررسی و دقت به خرج بدهیم همین مرحله است. از این رو، گفته می‌شود دست‌کم حدود یک‌ماه برای این مرحله، زمان در نظر بگیرید و با اولین موضوعی که به ذهنتان رسید سریع و شتاب‌زده تصمیم نگیرید.

در این نوشته کوتاه به دو نکته مهم در انتخاب موضوع یعنی ویژگی‌های یک موضوع مناسب و روش‌های انتخاب آن اشاره شده است.

ویژگی‌های یک موضوع خوب و مناسب

1. مختصر، گویا و جامع بودن عنوان انتخابی:

عنوان پایان‌نامه باید بدون کلمات حشو و زاید، تا حد امکان کوتاه، گویا و جامع و مانع و بصورت جمله خبری بیان شود. در واقع تک تک کلمات عنوان و موضوع پایان‌نامه بار معنایی دارد و باید به گونه‌ای تنظیم گردد که کم و زیاد کردن حتی یک کلمه موضوع را تغییر دهد. در عنوان از کلمات توصیفی، مبالغه‌آمیز و مترادف استفاده نمی‌شود.

به این مثال‌ها توجه کنید:

«سیره عملی سیدالاولین و الآخرین نبی الرحمه و امام الامة حضرت ختمی مرتبت رسول مکرم اسلام (ص) در خانواده»؛ بلکه باید گفت: «سیره عملی پیامبر اسلام صلی الله علیه وآله در خانواده».

یا «جایگاه خانواده در آیین حیات‌بخش و نورانی اسلام» که باید گفت: «جایگاه خانواده در اسلام».

یا «بررسی سیره تربیت اخلاقی و معنوی فقیه متأله حکیم فرزانه علامه طباطبایی ره» که باید گفت: «بررسی سیره تربیت اخلاقی و معنوی علامه طباطبایی ره» و…

2. محدود بودن دامنه موضوع انتخابی:

دامنه موضوع نباید آن قدر کلی گرفته شود که موضوعات زیادی را شامل شود. در واقع گستره موضوع باید در حدی باشد که بتوان ظرف مدت شش ماه تا یک سال در پایان‌نامه ارشد و یک تا سه سال در رساله دکتری آن را به اتمام رساند.

به این مثال توجه کنید:

اگر بخواهیم پایان‌نامه‌ای برای سطح سه حوزه یا کارشناسی ارشد دانشگاه و با زمینه اخلاق اسلامی بنویسیم. عنوان «اخلاق اسلامی» بسیار کلی و دامنه آن خیلی گسترده است، لذا به درد نمی‌خورد. افزودن قید «در اسلام»، «در آیات و روایات» و امثال آن نیز مشکل کلی و گسترده بودن موضوع را حل نمی‌کند. در واقع به جای تمرکز بر کلیت اخلاق اسلامی، باید سراغ مصادیق آن برویم. گاهی با افزودن یک یا چند قید و شرط‌ در موضوع، محمول، متعلق و… مشکل حل می‌شود. چند نمونه از عناوین مناسب برای این موضوع را ذکر می‌کنیم:

- راهکارهای تقویت و ارتقاء اخلاق اجتماعی براساس آیات و روایات؛

- نقش اخلاق بندگی در مدیریت از دیدگاه قرآن و روایات؛

- اخلاق سیاسی در نهج البلاغه؛

- حلم و بردباری در قرآن و روایات و اثرات آن بر جامعه؛

- توکل در قرآن و حدیث و نقش آن در زندگی انسان؛

- سوء ظن در نظام اخلاقی اسلام.

3. تکراری نبودن موضوع پایان نامه:

اغلب، موضوعات تکراری در کارگروه‌های بررسی موضوعات مورد تأیید واقع نمی‌شوند و این یعنی از دست دادن زمان. تا موضوع دیگری پیدا کنیم و کارگروه تشکیل شود و دوباره نوبت بررسی موضوع ما فرا برسد گاهی چندماه طول می‌کشد و تو خود حدیث مفصل بخوان از این مجمل! بنابراین باید با به دقت بررسی کنیم که موضوع تکراری نباشد. با مراجعه به سایت‌های علمی موجود در این زمینه مثل سایت «ایران داک» و مطالعه موضوعات انتخاب شده، از تکراری نبودن موضوع خود اطمینان حاصل کنیم.

علاوه برآن، مدت زمان نسبتا طولانی را که خود فرد و نیز اساتید راهنما و مشاور برای تدوین پایان‌نامه صرف می‌کنند، باید واقعا ارزش آن را داشته باشد و خروجی و محصول کار نیز گامی رو به جلو در تولید دانش جدید و یا تعمیق و توسعه وضعیت موجود باشد.

4. داشتن تخصص و دانش کافی:

موضوع انتخابی باید با رشته تحصیلی، دانش و تخصص فرد مرتبط باشد و گرنه دیر یا زود و در وسط کار، خسته شده و آن را رها خواهد کرد؛ اگر هم ادامه دهد خروجی قابل توجهی نخواهد داشت. باید توجه داشت که پایان‌نامه و به‌ویژه رساله، به قول معروف شناسنامه علمی و پژوهشی فرد تلقی می‌شود و از این به بعد وی با این موضوع شناخته خواهد شد. از این رو پژوهش‌گر باید تمام انرژی و توانش را به کار بگیرد تا اثری ماندگار تولید کند و لازمه چنین امری، داشتن تخصص و دانش کافی هم نسبت به خود فرد و هم اساتید راهنما و مشاور می‌باشد.

5. علاقه‌مند بودن به موضوع:

تدوین پایان‌نامه فراز و فرودها و سختی‌های خاص خودش را دارد، گاهی کار به کندی پیش می‌رود، گاهی اساتید راهنما و مشاور کارهای ارائه شده را نمی‌پذیرند و از نو باید بنویسیم و… . در این مواقع یکی از عواملی که باعث تداوم کار می‌شود علاقه به موضوع انتخابی است.

6. کاربردی و ارزشمند بودن موضوع:

موضوع انتخابی باید واقعا ارزش پژوهش را داشته باشد و علاوه بر آن، باید برای پژوهش‌گر مهم باشد. موضوعاتی ارزش کار کردن دارشته و در اولویت قرار دارند که علاوه بر تولید علم و توسعه دانش موجود، ثمره عملی نیز داشته باشد و دست‌کم گرهی از مشکلات جامعه را باز کند. گاهی مشاهده می‌شود موضوعاتی انتخاب شده و پایان‌نامه‌هایی نوشته شده‌اند که نه به درد دین و دنیای خود فرد می‌خورد و نه دین و دنیای دیگران؛ تنها ثمره آن، اسقاط تکلیف بوده و دریافت مدرک!

7. امكان دست‌يابي به منابع مورد نیاز:

موضوع پایان‌نامه باید از ادبیات پژوهشی کافی برخوردار باشد؛ یعنی وقتی در اینترنت یا کتابخانه‌ها که جست‌وجو می‌کنید به اندازه لازم و کافی مطلب و مقاله در این زمینه باشد. بعضی از دانش‌پژوهان بدون توجه به این نکته موضوعات بدیع و جدیدی انتخاب می‌کنند که منابع کافی در آن زمینه موجود نیست و در نتیجه خود را به درد سر و زحمت و مشقت می‌اندازند.

در اینجا باید بین یک پژوهش علمی محض و تدوین پایان‌نامه به‌ویژه در سطح ارشد تمایز قائل شویم. یافتن موضوعات دست نخورده و انجام پژوهش درباره آن برای یک پژوهش علمی امری است مطلوب و ستودنی و نتیجه این پژوهش هر چی که باشد، حتی اگر یک صفحه مطلب باشد، بسیار ارزشمند خواهد بود. در واقع حجم اثر تولید شده در این موارد خیلی مهم نیست. ولی در پایان‌نامه وضع متفاوت است؛ برای پایان‌نامه، شما باید بیش از یکصد صفحه مطلب جمع‌آوری کنید و اغلب چنین ظرفیتی در موضوعات بکر و بدیع وجود ندارد.

8. امكان عملي اجراي پژوهش:

گاهی افراد موضوعاتی را انتخاب می‌کنند که امکانات لازم برای انجام پژوهش را ندارند؛ مثلا ابزارهای خاصی می‌طلبد که در اختیار ندارد یا موضوعی میدانی انتخاب کرده که لازمه‌اش مسافرت به جاهای مختلف است و هزینه زیادی در پی دارد درحالی که با محدودیت منابع مالی مواجه است. یا پژوهشی را انتخاب کرده که نیازمند همکاری ارگان‌ها و نهادهای حساس است و تعامل با آنها بسیار دشوار می‌باشد یا انجام آن خارج از اراده و اختیار فرد است و… .

روش‌های مختلف انتخاب موضوع پایان نامه

1. مسأله و دغدغه:

گاهی موضوعی به عنوان یک مسأله از مدت‌ها پیش ذهن شما را به خود مشغول کرده و ممکن است در این زمینه مطالعاتی هم داشته باشید. در چنین مواقعی می‌توانید با بررسی بیشتر و مشورت با اساتید و دوستان خود موضوع را چکش‌کاری کرده و انتخاب کنید.

2. مشورت با اساتید :

یکی دیگر از راه‌های انتخاب موضوع مشورت با اساتید آموزشی است؛ اغلب اساتید موضوعاتی را برای پژوهش در ذهن خود دارند و می‌توان با کمک آنها موضوع مناسبی را انتخاب نمود. البته ممکن است موضوعات پیشنهادی مورد ‌علاقه شما نباشد یا دانش کافی در آن زمینه نداشته باشید که در چنین مواقعی نباید پیشنهاد استاد را بپذیرید.

3. جست‌وجوی اینترنتی:

جست‌وجو در سایت‌های معتبر علمی و پژوهشی (مثل ایران‌داک ) و بررسی و مطالعه پژوهش‌های پیشین مرتبط با رشته تحصیلی، یکی دیگر از راه‌های دست‌یابی به موضع مناسب است. بررسی پژوهش‌های پیشین می‌تواند الهام‌بخش موضوعات پژوهشی جدیدی باشد. علاوه بر اینکه فرد با این کار می‌تواند تشخیص دهد به چه حوزه‌های پژوهشی علاقه دارد و به چه حوزه‌ها و موضوعاتی علاقه ندارد.

4. جست‌وجو در قسمت پیشنهادات پایان‌نامه‌های تدوین شده:

در فصل آخر پایان‌نامه‌ها بخشی وجود دارد به نام پیشنهادها که پژوهش‌گر در آنجا به تعدادی موضوع اشاره می‌کند که خود نتوانسته به بررسی آنها بپردازد و برای بررسی بیشتر به پژوهش‌گران دیگر پیشنهاد داده است. این بخش یکی از غنی‌ترین منابع برای یافتن موضوع برای تدوین پایان‌نامه است. با مراجعه با بخش پایان‌نامه‌های کتابخانه محل تحصیل خود و نگاهی اجمالی به فهرست آنها، پایان‌نامه‌هایی که در ارتباط با رشته تحصیلی و دانش و تخصص شماست را برداشته و بخش پیشنهادها را مطالعه کنید.

5. مراجعه به مراکز و مؤسسه‌های پژوهشی:

برخی از مراکز و مؤسسه‌های پژوهشی حوزوی و غیرحوزوی برای تأمین نیازمندی‌های پژوهشی خود آمادگی دارند با پژوهش‌گران همکاری نمایند. معمولا چنین مجموعه‌هایی ظرفیت این را دارند که موضوع در اختیار شما بگذارند و در طول تدوین آن نیز از شما حمایت کنند. مراجعه به این مراکز و سؤال از آنها در این زمینه نیز می‌تواند شما را به انتخاب موضوع مناسب رهنمون شود.

6. تهیه فهرستی کوتاه از موضوع‌ها :

پس از مدتی جست‌وجو و بررسی، در نهایت به پنج شش موضوع می‌رسید. در این مرحله موضوعات باقی‌مانده را با دقت بیشتری بررسی می‌کنید که آیا ملاک‌های گفته شده در بالا را دارند یا نه؟ مواردی را که همه ملاک‌ها را ندارند حذف نموده و بقیه موارد را نگه می‌دارید.

7. مشورت نهایی با برخی از اساتید:

برای تنقیح موضوع‌هاي پيشنهادي و بررسی بیشتر جزئیات و مسائل مرتبط با این موضوعات، در نهایت لازم است با دو سه نفر از اساتید کارشناس و آشنای با این موضوعات مشورت کنید تا مطمئن شوید که برداشت شما از آنها و انتخابتان درست بوده است. پس از تأیید اساتید می‌توانید فرم مربوط به انتخاب موضوع را تکمیل نموده و تحویل دهید.

مدیریت مطالعات تربیتی و فرهنگی معاونت تهذیب

کاظم علی محمدی،

(دانش آموخته حوزه علمیه قم و کارشناس ارشد روان‌شناسی بالینی)

 نظر دهید »

اخلاص

09 شهریور 1395 توسط زهرا چگيني

بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیم

مردی بود كه هر كار می ‌كرد نمی‌توانست اخلاص خود را حفظ كند و ریاكاری نكند، ‌روزی چاره اندیشی كرد و با خود گفت: در گوشه شهر مسجدی متروك هست كه كسی به آن توجه ندارد و رفت و آمد نمی‌كند، خوبست شبانه به آن مسجد بروم تا كسی مرا ندیده خالصانه خدا را عبادت كنم.
در نیمه‎ های شب تاریك، مخفیانه به آن مسجد رفت، آن شب باران می ‌آمد و رعد و برق و بارش شدت داشت. او در آن مسجد مشغول عبادت شد در وسط‌ های عبادت، ‌ناگهان صدائی شنید با خود گفت: حتماً شخصی وارد مسجد شد، خوشحال گردید كه آن شخص فردا می ‌رود و به مردم می‌گوید این آدم چقدر خداشناس وارسته‌ای است كه در نیمه ‌های شب به مسجد متروك آمده و مشغول نماز و عبادت است.
او بر كیفیت و كمیت عبادتش افزود و همچنان با كمال خوشحالی تا صبح به عبادت ادامه داد، وقتی كه هوا روشن شد و به آن كسی كه وارد شده بود، زیر چشمی نگاه كرد دید آدم نیست بلكه سگ سیاهی است كه بر اثر رعد و برق و بارندگی شدید، نتوانسته در بیرون بماند و به مسجد پناه آورده است. بسیار ناراحت شد و اظهار پشیمانی می ‌كرد و پیش خود شرمنده بود كه ساعت‌ها برای سگ عبادت می‌ كرده است.
خطاب به خود كرد و گفت: ای نفس، من فرار كردم و به مسجد دور افتاده آمدم تا در عبادت خود، اَحدی را شریك خدا قرار ندهم، اینك می ‌بینم سگ سیاهی را در عبادتم شریك خدا قرار داده‌ام، #وای_بر_من! چقدر مایه تأسف است كه این حالت را پیدا كرده ‌ام.

 نظر دهید »
  • 1
  • 2
خرداد 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
          1 2
3 4 5 6 7 8 9
10 11 12 13 14 15 16
17 18 19 20 21 22 23
24 25 26 27 28 29 30
31            

پژوهشگر

  • خانه
  • اخیر
  • آرشیوها
  • موضوعات
  • آخرین نظرات

جستجو

موضوعات

  • همه
  • بدون موضوع

فیدهای XML

  • RSS 2.0: مطالب, نظرات
  • Atom: مطالب, نظرات
  • RDF: مطالب, نظرات
  • RSS 0.92: مطالب, نظرات
  • _sitemap: مطالب, نظرات
RSS چیست؟
  • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
  • تماس