پژوهشگر

  • خانه 
  • تماس  
  • ورود 

شناخت مختصری از زندگانی امام موسی کاظم(ع)

14 اردیبهشت 1395 توسط زهرا چگيني

شناخت مختصري‏ از زندگاني امام موسي کاظم
مهدي پيشوايينام او «موسي»،لقبش «کاظم»،مادرش بانويي بافضيلت بنام «حميده»، و پدرش پيشواي ششم حضرت صادق - عليه‏السلام - است/

او در سال 128 هجري در سرزمين «ابوأ» (يکي از روستاهاي اطراف مدينه) چشم به جهان گشود و در سال 183 (يا 186)به شهادت رسيد/

خلفاي معاصر حضرت‏
از سال 148 که امام صادق - عليه‏السلام - به شهادت رسيد، دوران امامت حضرت کاظم آغاز گرديد. آن حضرت در اين دوران با خلفاي ياد شده در زير معاصر بود:

1- منصور دوانيقي (136-158)/

2- محمد معروف به مهدي (158-169)/

3- هادي (169-170)/

4- هارون (170-193)/

هنگام رحلت امام صادق - عليه‏السلام - منصور دوانيقي، خليفه مشهور و ستمگر عباسي، دراوج قدرت و تسلط بود/

منصور کسي بود که براي پايه‏هاي حکومت خود، انسانهاي فراواني را به قتل رسانيد. او در اين راه نه تنها شيعيان، بلکه فقها و شخصيتهاي بزرگ جهان تسنن را نيز که با او مخالفت مي‏ورزيدند، سخت مورد آزار قرار مي‏داد، چنانکه‏

«ابوحنيفه» را به جرم اينکه برضد او به پشتيباني از «ابراهيم» (پسر عبدالله محض، و رهبر قيام ضدّ عباسي در عراق) فتوا داده بود، شلاق زد، و به زندان افکند!(1-1)

امام کاظم پس از وفات پدر، در سن بيست سالگي با چنين زمامدار ستمگري روبرو گرديد که حاکم بلا منازع قلمرو اسلامي به شمار مي‏رفت/

منصور وقتي که توسط «محمد بن سليمان» (فرماندار مدينه) از درگذشت امام صادق آگاه شد، طي نامه‏اي به وي نوشت:

اگر جعفر بن محمد شخصي را جانشين خود قرار داده، او را احضار کن و گردنش را بزن!

طولي نکشيد که گزارش فرماندار مدينه به اين مضمون به بغداد رسيد:

جعفر بن محمد ضمن وصيتنامه رسمي خود، پنج نفر را به عنوان وصي خود برگزيده که عبارتنداز:

1- خليفه وقت، منصور دوانيقي!

2- محمد بن سليمان(فرماندار مدينه و خود گزارش دهنده!)

3- عبدالله بن جعفر بن محمد(برادر بزرگ امام کاظم)

4- موسي بن جعفر عليه‏السلام -/

5- حميده(همسر آن حضرت!)

فرماندار در ذيل نامه کسب تکليف کرده بود که کدام يک از اين افراد بايد به قتل برساند؟!

منصور که هرگز تصور نمي‏کرد با چنين وضعي روبرو شود، فوق‏العاده خشمگين گرديد و فرياد زد: اينها را نمي‏شود کشت!

البته اين وصيتنامه امام يک حرکت سياسي بود؛ زيرا حضرت صادق عليه‏السلام - قبلاً امام بعدي و جانشين واقعي خود يعني حضرت کاظم را به شيعيان خاص و خاندان علوي معرفي کرده بود، ولي از آنجا که از نقشه‏هاي شوم و خطرناک منصور آگاهي داشت، براي حفظ جان پيشواي هفتم چنين وصيتي نموده بود/

پاسدار دانشگاه جعفري‏
بررسي اوضاع و احوال نشان مي‏داد که هرگونه اقدام حاد و برنامه‏اي که حکومت منصور از آغاز روي آن حساسيت نشان بدهد صلاح نيست، ازينرو امام کاظم دنباله برنامه علمي پدر را گرفت و حوزه‏اي‏نه به وسعت دانشگاه جعفري تشکيل داد و به تربيت شاگردان بزرگ و رجال علم و فضيلت پرداخت/

«سيد بن طاووس»مي‏نويسد:گروه زيادي از ياران و شيعيان خاص امام کاظم عليه‏السلام -و رجال خاندان هاشمي در محضر آن حضرت گرد مي‏آمدند و سخنان گهربار و پاسخهاي آن حضرت به پرسشهاي حاضران را يادداشت‏

مي‏نمودند و هر حکمي که در مورد پيش‏آمدي صادر مي‏نمود، ضبط مي‏کردند.(2-1)

«سيد اميرعلي»مي‏نويسد:

در سال 148 امام جعفر صادق عليه‏السلام - در شهر مدينه درگذشت، ولي خوشبختانه مکتب علمي او تعطيل نشد، بلکه به رهبري جانشين و فرزندش موسي کاظم عليه‏السلام -، شکوفايي خود را حفظ کرد.(3-1)

موسي بن جعفر نه تنها از نظر علمي تمام دانشمندان و رجال علمي آن روز را تحت‏الشعاع قرار داده بود، بلکه از نظر فضائل اخلاقي و صفات برجسته انساني نيز زبانزد خاص و عام بود، به طوري که تمام دانشمنداني که با زندگي پرافتخار آن حضرت آشنايي دارند در برابر عظمت شخصيت اخلاقي وي سر تعظيم فرود آورده‏اند/

«ابن حجر هيتمي»، دانشمند و محدث مشهور جهان تسنّ، مي‏نويسد:

موسي کاظم وارث علوم و دانشهاي پدر و داراي فضل و کمال او بود. وي در پرتو عفو و گذشت و بردباري فوق‏العاده‏اي که (در رفتار با مردم نادان)از خود نشان داد، کاظم لقب يافت، و در زمان او هيچ‏کس در معارف‏الهي و دانش و بخشش به پايه او نمي‏رسيد.(4-1)

 نظر دهید »

متن ادبی درباره پدر ان و مادران عزیزمان

14 اردیبهشت 1395 توسط زهرا چگيني

…
ﻓﺮﺯﻧﺪ ﻋﺰﯾﺰﻡ:

ﺁﻥ ﺯﻣﺎﻥ ﮐﻪ ﻣﺮﺍ ﭘﯿﺮ ﻭ ﺍﺯ ﮐﺎﺭ ﺍﻓﺘﺎﺩﻩ ﯾﺎﻓﺘﯽ،

ﺍﮔﺮ ﻫﻨﮕﺎﻡ ﻏﺬﺍ ﺧﻮﺭﺩﻥ ﻟﺒﺎﺳﻬﺎﯾﻢ ﺭﺍ ﮐﺜﯿﻒ ﮐﺮﺩﻡ

ﻭﯾﺎ ﻧﺘﻮﺍﻧﺴﺘﻢ ﻟﺒﺎﺳﻬﺎﯾﻢ ﺭﺍ ﺑﭙﻮﺷﻢ

ﺍﮔﺮ ﺻﺤﺒﺖ ﻫﺎﯾﻢ ﺗﮑﺮﺍﺭﯼ ﻭ ﺧﺴﺘﻪ ﮐﻨﻨﺪﻩ ﺍﺳﺖ

ﺻﺒﻮﺭ ﺑﺎﺵ ﻭ ﺩﺭﮐﻢ ﮐﻦ

ﯾﺎﺩﺕ ﺑﯿﺎﻭﺭ ﻭﻗﺘﯽ ﮐﻮﭼﮏ ﺑﻮﺩﯼ ﻣﺠﺒﻮﺭ ﻣﯿﺸﺪﻡ

ﺭﻭﺯﯼ ﭼﻨﺪ ﺑﺎﺭ ﻟﺒﺎﺳﻬﺎﯾﺖ ﻋﻮﺽ ﮐﻨﻢ

ﺑﺮﺍﯼ ﺳﺮﮔﺮﻣﯽ ﯾﺎ ﺧﻮﺍﺑﺎﻧﺪﻧﺖ ﻣﺠﺒﻮﺭ ﻣﯿﺸﺪﻡ

ﺑﺎﺭﻫﺎ ﻭ ﺑﺎﺭﻫﺎ ﺩﺍﺳﺘﺎﻧﯽ ﺭﺍ ﺑﺮﺍﯾﺖ ﺗﻌﺮﯾﻒ ﮐﻨﻢ…

ﻭﻗﺘﯽ ﻧﻤﯿﺨﻮﺍﻫﻢ ﺑﻪ ﺣﻤﺎﻡ ﺑﺮﻭﻡ ﻣﺮﺍ ﺳﺮﺯﻧﺶ ﻭ

ﺷﺮﻣﻨﺪﻩ ﻧﮑﻦ

ﻭﻗﺘﯽ ﺑﯽ ﺧﺒﺮ ﺍﺯ ﭘﯿﺸﺮﻓﺘﻬﺎ ﻭ ﺩﻧﯿﺎﯼ ﺍﻣﺮﻭﺯ

ﺳﻮﺍﻻﺗﯽ ﻣﯿﮑﻨﻢ،ﺑﺎ ﺗﻤﺴﺨﺮ ﺑﻪ ﻣﻦ ﻧﻨﮕﺮ

ﻭﻗﺘﯽ ﺑﺮﺍﯼ ﺍﺩﺍﯼ ﮐﻠﻤﺎﺕ ﯾﺎ ﻣﻄﻠﺒﯽ ﺣﺎﻓﻈﻪ ﺍﻡ

ﯾﺎﺭﯼ ﻧﻤﯿﮑﻨﺪ،ﻓﺮﺻﺖ ﺑﺪﻩ ﻭ ﻋﺼﺒﺎﻧﯽ ﻧﺸﻮ

ﻭﻗﺘﯽ ﭘﺎﻫﺎﯾﻢ ﺗﻮﺍﻥ ﺭﺍﻩ ﺭﻓﺘﻦ ﻧﺪﺍﺭﻧﺪ،ﺩﺳﺘﺎﻧﺖ ﺭﺍ ﺑﻪ

ﻣﻦ ﺑﺪﻩ…ﻫﻤﺎﻧﮕﻮﻧﻪ ﮐﻪ ﺗﻮ ﺍﻭﻟﯿﻦ ﻗﺪﻣﻬﺎﯾﺖ ﺭﺍ

ﮐﻨﺎﺭ ﻣﻦ ﺑﺮﻣﯿﺪﺍﺷﺘﯽ….

ﺯﻣﺎﻧﯽ ﮐﻪ ﻣﯿﮕﻮﯾﻢ ﺩﯾﮕﺮ ﻧﻤﯿﺨﻮﺍﻫﻢ ﺯﻧﺪﻩ ﺑﻤﺎﻧﻢ ﻭ

ﻣﯿﺨﻮﺍﻫﻢ ﺑﻤﯿﺮﻡ،ﻋﺼﺒﺎﻧﯽ ﻧﺸﻮ..ﺭﻭﺯﯼ ﺧﻮﺩ

ﻣﯿﻔﻬﻤﯽ

ﺍﺯ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﺩﺭ ﮐﻨﺎﺭﺕ ﻭ ﻣﺰﺍﺣﻢ ﺗﻮ ﻫﺴﺘﻢ،ﺧﺴﺘﻪ ﻭ

ﻋﺼﺒﺎﻧﯽ ﻧﺸﻮ

ﯾﺎﺭﯾﻢ ﮐﻦ ﻫﻤﺎﻧﮕﻮﻧﻪ ﮐﻪ ﻣﻦ ﯾﺎﺭﯾﺖ ﮐﺮﺩﻡ

ﮐﻤﮏ ﮐﻦ ﺗﺎ ﺑﺎ ﻧﯿﺮﻭ ﻭ ﺷﮑﯿﺒﺎﯾﯽ ﺗﻮ ﺍﯾﻦ ﺭﺍﻩ ﺭﺍ ﺑﻪ

ﭘﺎﯾﺎﻥ ﺑﺮﺳﺎﻧﻢ

ﻓﺮﺯﻧﺪ ﺩﻟﺒﻨﺪﻡ،ﺩﻭﺳﺘﺖ ﺩﺍﺭﻡ

به پاس قدردانی از تمامی والدین دوست داشتنی مان
ﺩﻭﺳﺖ ﻫﺎﯼ ﺧﻮﺩﺗﺎﻥ ﺭﻭ ﻫﻢ ﺍﺯ ﺍﯾﻦ ﻣﺘﻦ ﻣﺤﺮﻭﻡ
ﻧﮕﺬﺍﺭﯾد

 نظر دهید »

متن

14 اردیبهشت 1395 توسط زهرا چگيني

یک مرد انگلیسی از عالمی پرسید: چرا در اسلام دست دادن زن با مرد نامحرم حرام است؟ عالم گفت: آیا تو می‌توانی با ملکه الیزابت دست بدهی؟ مرد انگلیسی گفت: البته که نه، فقط چند نفر می‌توانند با ملکه دست دهند. عالم گفت: زن‌های ما ملکه هستند و ملکه‌ها با مردان بیگانه دست نمی‌دهند.
مرد انگلیسی پرسید: چرا زن‌های شما مو و بدن خود را می‌پوشانند؟ همان عالم تبسمی کرد و دو عدد شکلات را گرفت، یکی را باز کرد و دومی را همان طور بسته باقی گذاشت. سپس هر دوی آن را روی زمین خاکی انداخت و به مرد انگلیسی گفت: اگر بگویم یکی از آن‌ها را بردار، کدام یک را انتخاب می‌کنی؟ مرد انگلیس گفت: همان شکلاتی که پوشش دارد. عالم گفت: به این دلیل است که زن‌های ما حجاب را رعایت می‌کنند.
و آن عالم امام موسا صدر بود

 نظر دهید »
  • 1
  • 2
خرداد 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
          1 2
3 4 5 6 7 8 9
10 11 12 13 14 15 16
17 18 19 20 21 22 23
24 25 26 27 28 29 30
31            

پژوهشگر

  • خانه
  • اخیر
  • آرشیوها
  • موضوعات
  • آخرین نظرات

جستجو

موضوعات

  • همه
  • بدون موضوع

فیدهای XML

  • RSS 2.0: مطالب, نظرات
  • Atom: مطالب, نظرات
  • RDF: مطالب, نظرات
  • RSS 0.92: مطالب, نظرات
  • _sitemap: مطالب, نظرات
RSS چیست؟
  • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
  • تماس